محل تبلیغات شما
ساعت چهار صبح است و رفقای پرنده ام طبق قرار قبلی شان با نمی دانم چه کاره ی کائنات زده اند زیر آواز. من که تا اینجای عمرم از هیچ رازی سر در نیاورده ام به آواز این پرنده ها حتی اگر بخواهم نمی توانم خیلی شاعرانه فکر کنم. خیال می کنم اگر پرنده بودم احتمالا پرنده ی نق نقو و بی مزه ای می شدم که هر روز صبح از این مسئولیت تکراری چه چه زدن هم دسته هام شکایت می کردم و به ریش خودمان می خندیدم و حس می کردم برده ی کار جمعی شده ام و از این اظهار فضل ها که فکر می کنم

از داد و وداد و مهملاتی از این دست

کین عمر صرف کردیم عَن در امیدواری!

روزگار دوزخی همه ی ما

پرنده ,ام ,کنم ,ی ,آواز ,ها ,می کنم ,از این ,می کردم ,تکراری چه ,مسئولیت تکراری

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها